سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند مرا سخت گیر و آزاردهنده برنینگیخت؛ بلکه مرا آموزگاری آسان گیر برانگیخت . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :28
بازدید دیروز :0
کل بازدید :46587
تعداد کل یاداشته ها : 94
04/2/10
4:59 ع

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
شیعه می پژمرد اگر زینب نبود
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو عرش خدا را قائمه
یک محمد یک علی یک فاطمه
نه تنها زینب از دین یاوری کرد
به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان
نوازشها به مهر مادری کرد

عشق با زینب (س) تبانی کرده است
رنگ گل را ارغوانی کرده است
هست عشق دلبریت، عشق او
صبر زانو می زند در پیش او

وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد


  
  

تحمل سختی و مشقت جزئی از جریان زندگی هر انسانی است. (نابرده رنج، گنج میسر نمی شود). اگر رعایت حجاب دارای سختی هایی باشه انجام واجباتی نظیر نماز، روزه ،حج، جهاد و ... هم راحت و آسان نیست هر کدام سختی هایی به همراه خودش داره.

آیا از خواب ناز سحرگاه برخاستن ، وضو گرفتن و نماز خواندن رنج و سختی نداره؟  آیا در گرمای طاقت فرسای تابستان روزه گرفتن و تشنگی، گرسنگی رو تحمل کردن خستگی و زحمت نداره؟

در مورد حجاب هم تحمل این زحمت و سختی در مقابل آثار و برکاتی که خداوند قرار داده و از همه مهمتر خوشنودی خدا و پیامبر (ص) و ائمه اطهار(ع) بسیار ناچیز و چه بسا شیرن و گواراست.

این رو هم نباید فراموش کرد کسانی که از حجاب گریزانند و عواقب بدی که در اثر بی حجابی و انحرافات اخلاقی دچار میشند و موحب از هم پاشیدن کانون خانواده و... میشه بسیار فراتر از سختی های ظاهری حجاب است. و از این بالاتر رنج و عذاب الهی در جهنم، اصلا قابل مقایسه با این زحمات نیست!

در رابطه با این بحث، آیه 216 سوره بقره رو می آورم : (عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم و الله یعلم و انتم لا تعلمون)؛ " چه بسا چیزی را دوست نداشته باشید، حال آنکه خیر شما در آن است؛ و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شر شما در آن است و خدا می داند و شما نمی دانید"

 


  
  

شاید گاهی خدا دلش برایت تنگ می شود...

شاید هوای سرد بهانه ایست

تا تو با حجاب شوی! دردانه پروردگارت...

آری خدا گاهی دلش برای حجاب تو تنگ میشود.

هوای سرد مجبورت کرده با حجاب شوی!

ای کاش از نگاه نامحرم هم سردت میشد ...


91/3/16::: 6:23 ع
نظر()
  
  

خدایا کفر نمی‌گویم،

پریشانم،

 چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

 مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.

 خداوندا!

 اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

 لباس فقر پوشی

 غرورت را برای ‌تکه نانی

 ‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

 و شب آهسته و خسته

 تهی‌ دست و زبان بسته

 به سوی ‌خانه باز آیی

 زمین و آسمان را کفر می‌گویی

 نمی‌گویی؟!

 خداوندا!

 اگر در روز گرما خیز تابستان

 تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

 لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

 و قدری آن طرف‌تر

 عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

 و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

 زمین و آسمان را کفر می‌گویی

 نمی‌گویی؟!

 خداوندا!

 اگر روزی‌ بشر گردی‌

 ز حال بندگانت با خبر گردی‌

 پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

 خداوندا تو مسئولی.

 خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

 در این دنیا چه دشوار است،

 چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است


91/3/14::: 2:31 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >