شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام دوستان

+ هيچوقت فکر نميکردم از رفتن آقاي رئييسي اينهمه ناراحت بشم اينهمه گريه کنم خدايا بما صبر بده خديا جاشونو پر کن
2-اشراق
ديروز 10:48 صبح
جاي هيچ کس هيچوقت قابل پر کردن و جا سازي ساير به جاي واحد نخواهد بود همه ما مرام و خصوصياتي داريم مختص به متکلم وحده يعني هرکس با استعدادها و مرام ها و باورهايي متولد مي‌شود پرورش مي يابد و به وقت نياز به کار گرفته مي‌شوند مثل شهيد سردار سليماني و شهيد رئيسي اينجا بدترين آدمها هم خصوصياتي دارند که شايد احسن الخالقين هم قادر به جبران و جايگزيني آن فرد نمي‌شود
چه برسد به اينکه جواهراتي و عجيبه هايي چون شهيدان بزرگواري که بيان داشتم من هم به عنوان احمق ترين و بدون کوچکترين حسنات هم شايد خصوصياتي و پتانسيلهايي در من طول عمرم به جريان افتاده باشد که روزي بيعتم ارزش يابد و براي مرام بيعتمداري و خلوص سربازي خود به درد مولي و عشق دنيا و آخرت ام بخورم
بعدی همه 55 نظر قبلی
هما بانو
:'( :'(
+ بار دگر مرا از خواب بيدار کن رئيس (جمهور) يک هم که شد دل را تيمار کن رئيس گو و بخند گو نيست اين ماجرا دستم بگير و رد اين اخبار کن رئيس تکيه بزن بر کرسي عدل علي ابرار را نزد خود احضار کن رئيس عذاب عزلت يک مرد را با خنده اي اجبار کن رئيس خرابات خيال خادمي خسته به يک نقاره انکار کن رئيس مادرم مُرد از بس خون گريست خنده را بر او بي اختيار کن رئيس
2-اشراق
ديروز 10:48 صبح
4خرداد 1403 /
تسليت **
همه 7 نظر
خدايا من چقدر شماها رو دوست دارم هم خودتون هم شعرتون هم باورتون و هم لياقت تون و هم داشتن افتخار خدمت به کشور و حيدرمون
{a h=amoozgaraval}2تعليم وترب&#{/a} چشم ..ممنون از نظر ارزشمندت
+ سن وبلاگم شده 18 سال
2-اشراق
ديروز 10:43 صبح
تبريک خان پارسي@};-
180 سالگي ان شاالله خان @};- روي اين حساب شما به احتمال زياد در همايش بچه هاي پارسي شرکت داشتيد ؟ البته بنظرم يک بار ديگر هم از شما پرسيده باشم اما جوابي که داديد را يادم نيست :)
بعدی همه 12 نظر قبلی
{a h=ravandi}‍‍‍‍ راوندي {/a} :)
هما بانو
درود جناب عباسي. با اينکه خودمم متاسفانه مدتهاست حضورم کمتر و کمرنگ شده ولي حس ميکنم شما هم انگار 18 ساله نبودين ها:) از بس نيستين:) ان شالله جشن 180 سالگي خودتون جناب عليرضاخان :) @};-
+ عليرضا خان پارسي بلاگ ببين اين بدترين برگشت تو به پارسي بلاگ بود کشورت در جنگ است صداي پدافند صداي هواپيما صداي گريه امانت را بريده اخرين بار که آمده بودي سيد ابراهيم شهيد شده بود قبل آن کرونا قبل آن سردار دلها پارسي بلاگي که حتي در سربازي تنهايش نگذاشتي حتي ازدواج کردي حتي باران آمد باز اينجا بودي اصلا مگر ميشد اينجا نيايي کل ساختار ذهن و فکرت را اينجا ساخته
2-اشراق
ديروز 10:43 صبح
جنگ هست از طيف نظامي خيالم راحت است، اما از لحاظ شناختي بهيچ عنوان در مخيه ي آدم نميگنجد چرا به هراج گذاشتند خاک را براي چند مشت دلار مگر خانواده سپاه و بسيج، ارتش دل ندارند چرا همش بايد داغ ببينند رهبر را تنها گذاشته رفتند اميران رهبر مقدس من را رهبري که 50 سال هست چفيه ش را بر نميدارد دشمن ذليل را ميکوچانيم دشمن احمق را سر جايش ميگذاريم اما حيف هايمان هيچ وقت کهنه نميشود
برگشتم اينجا با دل گويه هايي فراوان .. با قلبي که آکنده از وطن است ..
بعدی همه 14 نظر قبلی
هما بانو
سلام جناب عليرضاخان. خوش برگشتين@};-
هما بانو
هر چند حضورت اندک و بندرت هست ، ولي همين حضورتون کميابتون هم ارزشمنده. کاش دوستان ديگه هم گاهي حضور پيدا ميکردند.
+ اعضاي تيم فوتبال *پارسي بلاگ*
ايستاده از چپ : راشد خدايي - جاده - حسين کارگر - ايمان - دخو - زندگي کارواني - ذره بين زنده - رضا - سيد عليرضا - سيد مهدي شيرازي - پوريا
اين فيد 70 تا لايک ميگيره حالا تو هي مخالفت بزن کله گنده :D
بعدی همه 372 نظر قبلی
بنظرم از هفتادتا بيشتر لايک گرفته باشه چون اونهايي که وبلاگ رو حذف مي‌کنند لايکها و کامنتهاشون پاک ميشه . بهر حال من اين پست رو تازه ديدم :)
{a h=ravandi}‍‍‍‍ راوندي {/a} ممنونم استاد
+ بنظر شما من پتانسيل نوشتن *کتاب* رو دارم ؟ . فک کنيد تو زمينه داستان نويسي باشه (مجموعه داستان ) . اگه نوشته هامو نخونديد لطفا در نظر سنجي شرکت "نفرماييد" :D
[34%]
[37%]
[11%]
[18%]
38 رای دهنده
+ چه سِرّي است شما را با واژگان ؟! که حق تمامشان را خوب ادا مي کنيد ... . . *عليرضا خان *
کاش از عمر من کم مي شد و به عمر رهبرم اضافه تر
❀حرف دل
بسيار عالي...
بعدی همه 31 نظر قبلی
حق نگهدارت دوست داشتني
fereshteh
http://parsiyar.ir/hamid36600/Feeds/8645439/
+ دانه هاي ِ تسبيح نخ شده با بند ِ پوتين ِ تو در دست هاي ِ زني که زير ِ تابوت را گرفته است . . . علي اسدالهي
زيبا بود
دانه هاي ِ تسبيح نخ شده با بند ِ پوتين ِ تو ...پر معنا و زيبا .
بله..
چه عجب
چه عکس زيبايي
بعدی همه 17 نظر قبلی
بعد هي دست هاي خودت را وقتي که بوي سيب سرخ گرفته، بو کني و بخندي
چه مي خواهي بنويسي که اينگونه گمان بردي که من از خويش و کرده هايم غافلم بايد يک واقعيتي را برشما نمايان کنم وان اين است که همه بر کرده خود اشنايند ولي چون توان و قدرت باور انچه نموده اند را از خود نمي بينند اميدوارند با وکيل کردن ديگران براي تفسير کرده شان انچه به خطا يا صحيح سخني غير باورشان را بفمند گويي کبکاني هستند اين لعضي يا که اگاه به حضور شکارچي را قدرت باور و فرار از او ندارند
+ گفتم از کار برد مرا خنده کردنت خنديد و گفت من به تو کاري نداشتم ... . . . وحشي بافقي
ولي هرچه بود کار ما بود با آن يار شيرين سخن و گلگون سيماي باشرف و با صلابت اش آنکه از ثمرات آن شجره طيبه اهل بيت ولايت و امامت باشد که مي‌شود ختم به ظهور منجي عالم بشريت مهدي مصطفي عج جانم به طريق و به وجود پاکش روان بر شمشير جهاد در رهش چگونه شود کارش با ما به پايان رسد آنجا که اميد وصالش بر ما خاتم به هيج فرض و هيچ دليل و منظري ختم و به پايان نرسد الي بعد شفاعت اش
+ [وبلاگ] خواب و بيدار
هايدي
چقدر احساس توش بود@};- کي بود يعني؟
هما بانو
چون دلنوشته هات رو دوست دارم ، ولي يکم بي حوصله بودم با دل بخونم سيو کردم بعدا با دلم بخونم..دلنوشته هاي شما رو بايد با دل خوند :)
عالي وپراحساس،...@};-مقدار يار هم‌نفس چون من نداند هيچکس،ماهي که بر خشک اوفتد قيمت بداند آب را
+ ما گفتيم حالمان خوب است تو باور کردي و گفتي شکرِ خدا . ما گفتيم تنهايي م تو باور کردي و رفتي تا نا کجاها . زمانه عجيب شده نمي دانم گفته هايم فرق دارد يا باورهايش
پي نوشت : زياد جدي نگيريد
سبحان.
ـــــــــــــــــــ
بعدی همه 32 نظر قبلی
آدمهايش!
قربانعلي ام
بسم الله / سلام / خداقوت ...
سلام..ممنونم..
همه 8 نظر
. ياد مامان مي افتم. بغضم مي گيرد. شير آب را مي بندم و مي نشينم روي زمين. چشمانم مي سوزند. :(
هيچ روزي معمولي نيست همه روزها و ساعت ها محضر وقايع و اتفاقاتي هستند که ما چونکه به انجام ان عادت کرديم به خود اجازه نمي دهيم اين وقايع را به قدر مرتبت و جايگاه والايشان در زندگاني مان از انها ياد کنيم ما بنده گان روزمره اي هستيم که براي راحتي خود به خود اجازه مي دهيم که گاهي صورت مسئله ها را متاسفانه پاک کنيم
+ خوش به حال دست خطي که پيش ِ تو جا مانده ...
...
دست شما درد نکنه ما هم نسبت به معرفت کتابت شما صادقانهخ تر امشب مطلبي نديدم
مرا ازمودن خطا بود هرچند محتاج روي ماه تو بودن بر سيرتت قادر و قائم به فيض شدن باورت کردن به هزاران مرتبت ناز و عشوه بايد بود عشقت باورم شد هستيت به فدايت گرديد سيد علي هستيم به فدايت بگئو دوران تنهايي به سرامد و دل زارم رونقي دوباره خواهد ديد يا سيد و شريف يا ابا المصطفي ادرکني حيدريم ادرکني
+ هر بار خواستم تحويلش نگيرم که به من وابسته نشود و من هم به او ... نشد که نشد ... اين معرفت را دارد که بيايد، آن هم سر زده! مي آيد مي نشيند کنار من ... يواشکي...مثلا مي خواهد غافلگيرم کند . مي آيد مي نشيند کنار من و من مي روم برايش چاي مي ريزم.
با دوتا استکان چاي بر مي گردم و مي نشينم کنار او. هي تعارف مي کنم و هي او نمي خورد. هي او نمي خورد و من مي خندم به اين شيطنت هايش. برايم کتاب مي خواند. برايم قصه مي گويد. مي خنداندم و من ميان ِ اين خنده ها خيلي يهويي مي زنم زير گريه.
قبل تر ها خجالت مي کشم براي او درد و دل کنم... اما از يک زماني به بعد شد سنگ ِ صبورم. شد مرهم. شد همدم ِ تنهايي هايم....از همان زمان به بعد بود که هي برايش مي گفتم و مي گفتم و مي گويم. بدون ِ هيچ حرفي تنها گوش مي دهد.
بعدی همه 35 نظر قبلی
بله..
@};-
شهيدسالاري
رتبه 0
0 برگزیده
10 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
شهيدسالاري عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله تير ماه
vertical_align_top